🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۸۱۸ : ز جلوه تو چو سیلاب الامان خیزد

(ثبت: 175109)

ز جلوه تو چو سیلاب الامان خیزد

ز پیش راه تو چون گرد آسمان خیزد

ز فکر روی تو روشن شد آنچنان دل من

که همچو صبح مرا نور از دهان خیزد

به کام دل نفس آتشین چگونه کشم؟

مرا کز آتش گل دود از آشیان خیزد

مشو ز پاس دل رام گشته ام غافل

که از رمیدن من گرد از جهان خیزد

نشست گرد یتیمی ز روی گوهر، بحر

چه زنگ از دلم از چشم خونفشان خیزد؟

ز زخم تیر مکافات ظالمان نرهند

که پیشتر ز نشان ناله از کمان خیزد

نه آنچنان ز گرانی نشسته است به گل

سفینه ام، که به امداد بادبان خیزد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا