🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۸۲۵ : ز جلوه تو دل آسمان فرو ریزد

(ثبت: 175116)

ز جلوه تو دل آسمان فرو ریزد

گل ستاره چو برگ خزان فرو ریزد

حلال باد بر آن شاخ گل خودآرایی

که نقد خود به سر باغبان فرو ریزد

مجوی اختر سعد از فلک که هیهات است

که ارزان از کف این سخت جان فرو ریزد

به آب تیغ اجل شسته باد رخساری

که آبرو به در این خسان فرو ریزد

محیط در شکن ناودان چه جلوه کند؟

کدام شکوه مرا از زبان فرو ریزد؟

چنین که فاصله در کاروان هستی نیست

مگر چنین گهر از ریسمان فرو ریزد

دل فسرده نگیرد به خویش داغ جنون

تنور سرد چو گردید، نان فرو ریزد

خبر نکرده به بالین من قدم مگذار

مباد مغز من از استخوان فرو ریزد

خمار کم کشد آن میکشی که چون صائب

شراب صاف به دردی کشان فرو ریزد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا