🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۸۹۰ : اثر ز همت مستانه در شراب نماند

(ثبت: 175181)

اثر ز همت مستانه در شراب نماند

فغان که در گهر شاهوارآب نماند

زبس که شیرمراکرداین ستمگر خون

ز روزگار امیدم به انقلاب نماند

منم که از دل خود نیست قسمتم ورنه

به دست کیست که فردی ازین کتاب نماند

به دلنوازی ما بست روزگارکمر

کنون که هیچ اثر از دل خراب نماند

زفیض پیر مغان ناامید چون باشم

که لعل در جگر سنگ بی شراب نماند

نداشت چاشنی بوسه پیش ازین دشنام

ز اشک ما رگ تلخی درین گلاب نماند

اگر نمی چکدم خون ز دل غفلت نیست

که نم ز تندی آتش درین کباب نماند

که رو به وادی دنیا پرفریب نهاد

که در کشاکش ایام چون سراب نماند

هزار شکر که جز دل درین جهان صائب

مرا امید گشایش به هیچ باب نماند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا