🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۰۴۳ : پیغام بیکسان که به دلدار می برد

(ثبت: 175335)

پیغام بیکسان که به دلدار می برد

طفل یتیم را که به گلزار می برد

از وصل گل کسی که به نظاره قانع است

دایم ز بوستان گل بی خار می برد

می بایدش به نقش بد ونیک ساختن

آیینه را کسی که به بازار می برد

تلخی نمی رسد به قناعت رسیدگان

از خاک مور فیض شکرزار می برد

از شب نصیب بیخبران خواب غفلت است

زین سرمه فیض دیده بیدار می برد

خط گر به گرد خال تو گردد غریب نیست

این نقطه اختیار ز پرگار می برد

دلگیری من از می گلگون زیاد شد

دامان تر ز تیغ چه زنگار می برد

از فقر نفس بر خط فرمان نهاد سر

این راه تنگ کجروی از مار می برد

در پرده حجاب چه لذت بود ز وصل

مرغ قفس چه فیض ز گلزار می برد

صائب کسی که عیب نمی بیند از هنر

از حقه خزف در شهوار می برد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا