🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۰۵۹ : پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد

(ثبت: 175351)

پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد

از پاکدامنان نتوان احتراز کرد

از وصل ساختم به نظر بازی خیال

بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد

از یک نگاه برد دل ودین وهوش من

این کعبتین چشم مرا پاکباز کرد

گردید از شکنجه بیچارگی خلاص

از چاره هر که رو به در چاره ساز کرد

محمود اگر چه بتکده ها را خراب ساخت

زیر وزبر به نیم نگاهش ایاز کرد

دریا نشست گرد خجالت ز چهره اش

سیلی که بر خرابه ما ترکتاز کرد

از سادگی به مهره گل ساخت از گهر

دل را تسلی آن به عشق مجاز کرد

قانع ز دام خود به مگس شد چو عنکبوت

زاهد که پیش خلق نماز دراز کرد

شد طشت آتش افسر زر در نظر مرا

تا عشق او به داغ مرا سرفراز کرد

کوتاه ساخت دست دراز کریم را

در عرض حاجت آن سخن را دراز کرد

صائب نیازمندی من گشت بیشتر

چندان که یار در دل من خون زناز کرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا