🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۰۷۳ : حرف درشت بردل بی کینه می خورد

(ثبت: 175365)

حرف درشت بردل بی کینه می خورد

گر سنگ گوهرست به آیینه می خورد

از من علاج خصمی ایام یادگیر

یک شیشه می سر شب آدینه می خورد

خاری اگر شکسته شود زیر پای من

صد ناخن پلنگم برسینه می خورد

محروم شد سکندر اگر ز آب زندگی

نام سکندر آب ز آیینه می خورد

راز تو رفته رفته ز دل می دهد فروغ

از پرتو این گهر دل گنجینه می خورد

صائب ز کهنه ونو عالم گذشته است

با یار تازه خط می دیرینه می خورد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا