🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۱۰۴ : انگور ما رسید و به خم رفت وباده شد

(ثبت: 175396)

انگور ما رسید و به خم رفت وباده شد

شکر خدا که عقده مشکل گشاده شد

قدر سخن بجا چو بود بیش می شود

نازل شود بهای نگین چون پیاده شد

فرش است نور زنده دلی در سرای من

تا لوح من چو آینه از نقش ساده شد

دامن شود بر آتش یعقوب پیرهن

از نامه شوق من به عزیزان زیاده شد

از چار پای جسم فرودآ که شد سوار

عیسی به دوش چرخ چوزین خر پیاده شد

ابروی یار تن به کشیدن نمی دهد

وریه کمان چرخ ز آهم کباده شد

صائب به نفس دون بود آزادگی گران

بی اعتبار گشت چو سگ بی قلاده شد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا