🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۱۱۹ : از جلوه تو برگ ز پیوند بگسلد

(ثبت: 175411)

از جلوه تو برگ ز پیوند بگسلد

نشو ونما ز نخل برومند بگسلد

طفل از نظاره تو ز مادر شود جدا

مادر ز دیدن تو ز فرزند بگسلد

دامن کشان ز هر در باغی که بگذری

از ریشه سرو رشته پیوندبگسلد

چون نی نوازشی به لب خویش کن مرا

زان پیشتر که بند من از بندبگسلد

در جوش نوبهار کجا تن دهد به بند

دیوانه ای که فصل خزان بندبگسلد

جستن ز بند خانه تقدیر مشکل است

دل چون ز زلف وکاکل دلبندبگسلد

آزادگی ز شهد محال است مور را

دل چون ازان لبان شکر خند بگسلد

این رشته حیات که آخر گسستنی است

تا کی گره به هم زنم وچند بگسلد

آدم به اختیار نیامد برون ز خلد

صائب چگونه از دل خرسند بگسلد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا