🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۱۳۸ : هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند

(ثبت: 175430)

هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند

شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند

رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است

این اعتبار مفت به عنبر نداده اند

بخشیده اند چون دل خرسند نعمتی

درویش را که نعمت دیگر نداده اند

از بر گریز حادثه آزاد کرده اند

هر چند همچو سرو مرا بر نداده اند

نومید نیستم ز ترازوی عدل حق

زان سر دهند هر چه ازین سر نداده اند

داغ توانگری به جبینشان کشیده اند

آن فرقه را که چهره چون زر نداده اند

روشندلان به خرمن خود برق گشته اند

فرصت به شوخ چشمی اخترنداده اند

آراسته است روی زمین را به عدل و داد

آیینه را عبث به سکندر نداده اند

دم را شمرده ساز که مردان خود حساب

دامن به دست پرسش محشر نداده اند

صائب به خواب امن زایام صلح کن

کاین منزلت به هیچ توانگر نداده اند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا