🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۲۳۲ : چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند

(ثبت: 175524)

چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند

پایم به گل فرو شده از برشکال هند

چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود

آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند

ای خاک سرمه خیز به فریاد من برس

شد سرمه استخوان من از خاکمال هند

بوی ستاره سوختگی بر مشام خورد

روزی که دود کرد به مغزم خیال هند

سرمایه قناعت من لخت دل بس است

چشم طمع سیاه نسازم به مال هند

روزی که من برون روم از هند برشکال

با صدهزار چشم بگرید به خال هند

صائب به غیر خامه شکرفشان تو

امروز کیست طوطی شکر مقال هند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا