🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۲۸۹ : بی روی دل گره ز زبان وا نمی شود

(ثبت: 175581)

بی روی دل گره ز زبان وا نمی شود

طوطی ز پشت آینه گویانمی شود

چندان که گرد محمل لیلی است در نظر

مجنون غبار خاطر صحرا نمی شود

زاهد چگونه از سر فردوس بگذرد

کودک حریف ذوق تماشا نمی شود

دیوانگی است چاره دل چون گرفته شد

این قفل از کلید دگر وا نمی شود

زنجیر کرد جذبه خاشاک برق را

افسون عجز ماست که گیرا نمی شود

دل صاف ساز، معنی باریک را ببین

ماه نو از غبار هویدانمی شود

غافل مشو ز گوشه ابروی التفات

سی شب هلال عید هویدا نمی شود

داری اگر طمع که شوی پادشاه وقت

این بی گدایی در دلها نمی شود

از زهدان خشک، رسایی طمع مدار

سیل ضعیف واصل دریا نمی شود

چون گوشه ای نگیرد از ابنای روزگار

صائب حریف مردم دنیا نمی شود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا