🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۲۹۰ : تا غنچه شکایت من وا نمی شود

(ثبت: 175582)

تا غنچه شکایت من وا نمی شود

این عقده ها ز زلف سخن وا نمی شود

صد خنده بلبل از گل تصویر وا کشید

آن غنچه لب هنوز به من وا نمی شود

زنگ کدورت از دل غربت پرست من

بی صیقل جلای وطن وانمی شود

از سنگ کودکان بتراشید لوح من

کاین خار خار از سر من وا نمی شود

خوش وقت بلبلی که تواند صفیر زد

زافسردگی لبم به سخن وانمی شود

ای عقل خشک مغز برو دردسر ببر

بی باده طبع اهل سخن وا نمی شود

صائب کجا رویم، که هر جاکه می رویم

از سر هوای حب وطن وا نمی شود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا