🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۳۵۲ : چشم تو که پروای نظر باز ندارد

(ثبت: 175644)

چشم تو که پروای نظر باز ندارد

چون است که از سرمه نظر باز ندارد

اهل دل وحرف گله آمیز محال است

در قافله ما جرس آواز ندارد

طومار شکایت چه به دستش دهی ای دل

پروای سر زلف خود از ناز ندارد

چون رو به ره شوق گذاریم که از ضعف

رنگ رخ ما قوت پرواز ندارد

گل آب شد از ذوق نواسنجی بلبل

آتش اثر شعله آواز ندارد

هر کس نتواند به تو حال دل خود گفت

هر تیغ زبان جوهر این راز ندارد

کبکی که نریزد ز لبش قهقهه شوق

شایستگی چنگل شهباز ندارد

صائب من وتو بلبل دستان زن شوقیم

ما را ز نوا فصل خزان باز ندارد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا