🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۴۱۰ : از دشت به حی مردم دیوانه نسازند

(ثبت: 175702)

از دشت به حی مردم دیوانه نسازند

با گور بسازند وبه کاشانه نسازند

این قوم سخنساز که هستند درین دور

سخت است سخن از لب پیمانه نسازند

حرفی نتوان زد که به صد رنگ نگویند

خوابی نتوان گفت که افسانه نسازند

بادرد سر شکوه عشاق چه سازد

از صندل اگر زلف ترا شانه نسازند

آن قوم که از برق بلرزند به خرمن

قفل دهن مور چرا دانه نسازند

چون کعبه مبادا که سیه پوش برآید

برطالع من به که صنمخانه نسازند

صائب عجبی نیست که این مردم بیدرد

از بهر سمندر ز شرر دانه نسازند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا