🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۷۴۳ : از هیچ آفریده به دل گرد کین مگیر

(ثبت: 176035)

از هیچ آفریده به دل گرد کین مگیر

درزندگی قرار به زیر زمین مگیر

نتوان به علم رسمی از آتش نجات بافت

درپیش روی خود سپر کاغذین مگیر

سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست

زنهار پیش دیده من آستین مگیر

شمع از گداز یافت به افسردگی نجات

راه سلوک بی نفس آتشین مگیر

پیوست نور شمع به صبح آفتاب شد

دامان یار جز به دم واپسین مگیر

از روی آتشین دل سنگ آب می شود

آیینه پیش طلعت آن مه جبین مگیر

دل رامکن شکار به دزدیدن نگاه

این صید رام رابه کمند و کمین مگیر

صائب گزیده می شود از نیش منتش

زنهار شهد تاز مگس انگبین مگیر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا