🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۷۵۱ : هر چند ترا دیده بدکرد زمن دور

(ثبت: 176043)

هر چند ترا دیده بدکرد زمن دور

درکنج قفس نیست زگل مرغ چمن دور

با تلخی غربت چه کند مصرشکرخیز؟

از بهرعزیزی نتوان شدزوطن دور

درکوثر اگرغوطه زند تشنه برآید

هرسوخته جانی که شد ازچاه ذقن دور

درخانه نشینی نتوان نام برآورد

گمنام عقیقی که نگرددزوطن دور

گر مورکند تکیه گه از دست سلیمان

بسیار مدانید زاعجاز سخن دور

شد موی سرش پاک سفید از غم هجران

تانافه شد از ناف غزالان ختن دور

خوردند به کف آب زچاه اهل توکل

برتشنه ما آب شد از دلو رسن دور

هر چند بود درته پیراهن من یار

چون جامه فانوسم ازان سیم بدن دور

صائب زنظر بازی این تازه جوانان

از دل نشود دوستی یارکهن دور

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا