🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۸۶ : می شود راز دل از جبهه نمایان ما را

(ثبت: 171777)

می شود راز دل از جبهه نمایان ما را

نیست چون آینه پوشیده و پنهان ما را

تیرباران قضا را سپر تسلیمیم

نیست چون شیر محابا ز نیستان ما را

حال ما را غم آینده مشوش نکند

در بهاران نبود فکر زمستان ما را

به نسیمی سر شوریده خود می گیریم

نیست چون شمع تعلق به شبستان ما را

تخم نیرنگ بود هر چه ز یک رنگ گذشت

دل سیه می شود از نعمت الوان ما را

نعمت آن است که چشمی نبود در پی آن

چشمه خضر ترا، دیده گریان ما را

دانه را وحشی ما دام بلا می داند

نتوان بنده خود کرد به احسان ما را

نیست وحدت طلبان را سر کثرت صائب

شاهی مصر ترا، گوشه زندان ما را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا