🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۹۴ : طالعی کو، که کشم مست در آغوش ترا؟

(ثبت: 171785)

طالعی کو، که کشم مست در آغوش ترا؟

بوسه تاراج کنم زان لب می نوش ترا

از پر و بال پریزاد خوش آینده ترست

جلوه زلف پریشان به بر و دوش ترا

لب میگون نتوانست ترا کردن مست

نیست ممکن می لعلی برد از هوش ترا

خواهد از چشمه خورشید برآوردن گرد

گر چنین خط دمد از صبح بناگوش ترا

نیست لازم لب نازک به سخن رنجه کنی

چشم گویاست زبان لب خاموش ترا

نه چنان فصل بهار تو بود بر سر جوش

که دم سرد خزان افکند از جوش ترا

بود ممکن که تو بی رحم ز من یاد کنی

می توانستم اگر کرد فراموش ترا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا