🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۹۶۳ : به وحشت دل کجاگردد خلاص ازچشم شهلایش ؟

(ثبت: 176255)

به وحشت دل کجاگردد خلاص ازچشم شهلایش ؟

که آهو چشم قربانی شد ازمژگان گیرایش

به هرجانب نظر جولان کند گل می توان چیدن

که شد یک دسته گل عالم ز حسن عالم آرایش

چه قد دلفریب است این، که گردیدند خوش چشمان

چوآهو سربسر خوش گردن ازذوق تماشایش

به کار سخت می چسبد دل و دستش به آسانی

بود چون کوهکن هرکس که شیرین کارفرمایش

مرا شمشاد قدی میکشد در خاک و خون صائب

که سر چون بید مجنون برندارد سرو از پایش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا