🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
علی معصومی در دوباره بر می گردم
درودهای بیکران عالم محضر خداست هستی جای گنجایش او را ندارد که او محاط بر هستی است
اسماعیل علیخانی در پول میکاپ و کت و دامن و شلوار نداشت
درو بر شما🌺
متشکرم زنده باشید🌺
درود بر شما با آرزوی توفیق الهی 🌹🌹
مهدی سیدحسینی در با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست؟!
درود استاد خراسانی بزرگوار زیبا و خاطره غم انگیزی بود روحشون قرین رحمت الهی سلامت
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26584
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146436
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
گل ازان زود به بازار رساند خود را
که به آن گوشه دستار رساند خود را
چون خط سبز، نفس سوخته ای می باید
که به آن لعل شکربار رساند خود را
سنگ بر سینه زند قطره ز گوهر شب و روز
که به آن قلزم زخار رساند خود را
خون ما را چه قدر خون جگر باید خورد
که به آن غمزه خونخوار رساند خود را
صاف شو صاف که تا می نشود صاف از درد
نیست ممکن به لب یار رساند خود را
دامن دشت جنون جای تن آسانان است
به که دیوانه به بازار رساند خود را
رشته بی گرهی نیست درین بحر چو موج
که به آن گوهر شهوار رساند خود را
بسته دانه و آبند سراسر مرغان
زین قفس تا که به گلزار رساند خود را؟
نیست در بند جهان مرغ سبک پروازی
کز قفس تا سر دیوار رساند خود را
شیشه دل شود از سنگ ملامت خندان
کبک آن به که به کهسار رساند خود را
یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است
به چه امید به بازار رساند خود را؟
مرده خواب غرورند ز خود بی خبران
کیست در دولت بیدار رساند خود را؟
جگر دانه تسبیح ازان سوراخ است
که به سررشته زنار رساند خود را
صائب از مشق سخن مطلب طوطی این است
که به آن آینه رخسار رساند خود را
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم