🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۰۹۱ : که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟

(ثبت: 176383)

که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟

که یک حلقه اوست چشم سیاهش

دل تنگ با جلوه اش چون برآید؟

گه گردون غباری است از جلوه گاهش

کمر بسته چون بندگان بهر خدمت

مه از هاله پیش رخ همچو ماهش

اگر آب گردد رهایی نیابد

به هر دل که پیچد زلف سیاهش

زراندود شد چون خطوط شعاعی

خس و خار عالم زبرق نگاهش

نکردند دلها دگر راست قامت

شکستند روزی که طرف کلاهش

طلبکار اوراست چون تیغ پایی

که سنگ فسان می شود سنگ راهش

چه گل چیند از سرکشی دست صائب ؟

که دامن ز گل می کشد خار راهش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا