🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۰۹۶ : در جهان دل مبند و اسبابش

(ثبت: 176388)

در جهان دل مبند و اسبابش

می جهد برق از ابر سنجابش

گل سیراب ازین چمن مطلب

العطش می زند لب آبش

هر که پهلو ز لاغری دزدید

پهلوی چرب اوست قصابش

ملک حیرت چه عالمی دارد

آرمیده است نبض سیمابش

بس که بادام چشم او تلخ است

زهر می بارد از شکر خوابش

کی کند یاد از فراموشان ؟

طاق نسیان شده است محرابش

صائب ازآسمان امان مطلب

که به خون تشنه است دولابش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا