🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۱۳۳ : ز سوز عشق بود خارخار گریه شمع

(ثبت: 176425)

ز سوز عشق بود خارخار گریه شمع

به دست شعله بود اختیار گریه شمع

ز خاک سوخته پروانه را برانگیزد

بنفشه وار، هوای بهار گریه شمع

بیا که تا تو چو گل رفته ای ز بزم برون

ز هم نمی گسلد پود وتار گریه شمع

اگر چه دورم ازان بزم، می توانم داد

حساب خنده گل با شمار گریه شمع

خبر نداشتم از شعله های بی زنهار

به آب راند مرا جویبار گریه شمع

چه شود ازین که بلندست دامن فانوس؟

چو هیچ وقت نیامد به کار گریه شمع

حذر زگریه آتش عنان صائب کن

که نیست گریه او در شمار گریه شمع

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا