🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۲۴۲ : تووآوازه خوبی و من و زاری دل

(ثبت: 176534)

تووآوازه خوبی و من و زاری دل

تو و بیماری چشم و من و بیماری دل

شکن بی سرو پا حلقه بیرون درست

درسواد سرزلف تو زبسیاری دل

برس ای عشق جوانمرد به فریاد مرا

که ازاین بیش ندارم سر غمخواری دل

نیست یک ذره که همرنگ سویدا نبود

در سراپای وجودم ز سیه کاری دل

می کند عشق مرا از دوجهان فارغبال

چون گرفتار نباشم به گرفتاری دل

محو عشق است و زهر نحودراو نقشی هست

ساده لوحی نتوان یافت به پرکاری دل

هست هرآینه را صیقل دیگر صائب

جز به خاکستر تن نیست صفاکاری دل

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا