🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۲۵۷ : مشو چو بیخبران غافل از نظاره گل

(ثبت: 176549)

مشو چو بیخبران غافل از نظاره گل

که یک دو صبح بود شوخی ستاره گل

برآن سیاه گلیم است سیر باغ حلال

که همچو سوخته درگیرد از شراره گل

گلی که آفت پژمردگی نمی بیند

همان گل است که چینند از نظاره گل

چه خوشنماست ز معشوق شیوه عاشق

کباب کرد مرا جیب پاره پاره گل

برد ز هوش نگاهی لطیف طبعان را

ز یک پیاله بود مستی گذاره گل

دلیل عشق حقیقی است عشقهای مجاز

به آفتاب رسد شبنم از نظاره گل

فغان که بلبل ما در نیافت از مستی

که یک کتاب سخن بود هر اشاره گل

نه شبنم است که از گوش گل چکد صائب

که شد ز ناله ما آب گوشواره گل

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا