🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۲۶۵ : روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل

(ثبت: 176557)

روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل

بلبل چگونه اب نشد از حجاب گل

حاجت به سر گشودن مینای غنچه نیست

ما را بس است دیدن رنگ شراب گل

بلبل ز زخم خار به فریاد آمده است

آه آن زمان که تیغ کشد آفتاب گل

در خار غوطه می زنم و خنده می کنم

بلبل نیم که ناله کنم در رکاب گل

از باغ چون نسیم تهیدست می روم

با آن که چشم باختم از انتخاب گل

بلبل به خواب مستی و طفل نسیم شوخ

از یکدگر چگونه نریزد کتاب گل

عاشق زبوی سوختگی تازه می شود

اینجا گل چراغ بود در حساب گل

تا آمده است بلبل ما در حریم باغ

خمیازه می کشد به دریدن نقاب گل

صائب جواب آن غزل این که گفته اند

بلبل ز جام لاله ننوشد شراب گل

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا