🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۴۱ : وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را

(ثبت: 171832)

وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را

که زر و سنگ تفاوت نکند میزان را

کار موقوف به وقت است که چون وقت رسید

خوابی از بند رهانید مه کنعان را

اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان

که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟

به که ارباب شفاعت به سر خویش زنند

نکهت منت اگر هست گل احسان را

گر شود دولت بیدار مساعد روزی

صائب آن نیست فراموش کند یاران را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا