🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۴۶۴ : ما نفس بر لب به صد رنج و تعب می آوریم

(ثبت: 176756)

ما نفس بر لب به صد رنج و تعب می آوریم

پیر می گردیم تا روزی به شب می آوریم

روزه حرف طلب دارد لب اهل کرم

ما به منزل میهمان را بی طلب می آوریم

رزق اگر دارد کلیدی در کف دست دعاست

بی سبب ما زور بر پای طلب می آوریم

منت مشکل گشایان نی به ناخن می کند

زور بر دست دعای نیمشب می آوریم

شوخ چشمی بین که پیش در شهوار حسب

استخوان پوسیده ای چند از نسب می آوریم

بیستون را تیشه ما در فلاخن می نهد

برجبین چون چین جواهر از غضب می آوریم

صائب از اوضاع ما شوریده احوالان مپرس

گوشه ای داریم و روزی را به شب می آوریم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا