🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۴۸۶ : ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم

(ثبت: 176778)

ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم

سر شوریده منصور را بر دار می بستم

من آن روزی که در عشق سخن ثابت قدم بودم

کمر در خدمت هر نقطه چون پرگار می بستم

زدینداری اسیر صد گره چون سبحه گردیدم

رهین یک گره بودم اگر زتار می بستم

تو با اغیار در سیر چمن بودی و من در دل

ز آه سرد نخل ماتم اغیار می بستم

به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه می بندد

اگر در دست من می بود اول بار می بستم

اگر صائب هوا می بود در فرمان عقل من

به دوش باد تخت خود سلیمان وار می بستم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا