🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۵۰۱ : اگر دل را ز خاشاک علایق پاک می کردم

(ثبت: 176793)

اگر دل را ز خاشاک علایق پاک می کردم

همان در خانه خود کعبه را ادراک می کردم

بهم پیچیدن طومار هستی بود منظورم

اگر از آستین دستی برون چون تاک می کردم

گشاد عالمی می بود در دست دعای من

اگر صبح بناگوش ترا ادراک می کردم

زبس ذوق شهادت برده بود از سر شعورم را

گریبان را خیال حلقه فتراک می کردم

زهشیاری کنون خون می خورم یاد جوانیها

که از هر ساغری خون در دل افلاک می کردم

خبر می داد از بی حاصلیها خوشه آهم

من آن روزی که تخم دوستی در خاک می کردم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا