🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۵۵۳ : خوشا روزی که منزل در سواد اصفهان سازم

(ثبت: 176845)

خوشا روزی که منزل در سواد اصفهان سازم

ز وصف زنده رودش خامه را رطب اللسان سازم

نسیم آسا به گرد سر بگردم چار باغش را

به هر شاخی که بنشیند دل من آشیان سازم

شود روشن دو چشمم از سواد سرمه خیز او

ز مژگان زنده رود گریه شادی روان سازم

ز شکر بشکنم خسرو صفت بازار شیرین را

به ملک اصفهان شبدیز را آتش عنان سازم

صلای آب حیوان می زند تیغ جوانمردش

چرا چون خضر کم همت به عمر جاودان سازم

به مژگان خواب مخمل می دهد جا جسم زارم را

چرا آرامگاه خویش از تیغ و سنان سازم

به این گرمی که من رو از غریبی در وطن دارم

اگر بر سنگ بگذارم قدم ریگ روان سازم

میان آب و آتش طرح صلح انداختم اما

نمی دانم ترا بر خویشتن چون مهربان سازم

بلند افتاده صائب آنقدر طبع خدادادم

که شمع طور را خاموش از تیغ زبان سازم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا