🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۵۹۰ : دل پر خون از آن زلف شکار انداز می خواهم

(ثبت: 176882)

دل پر خون از آن زلف شکار انداز می خواهم

چه گستاخم که خون کبک از شهباز می خواهم

چو شبنم شسته ام دست امید از دامن گلشن

ز خورشید بلند اختر پر پرواز می خواهم

ز گردون بد اختر کام جویم، ساده لوحی بین

که من خط نجات از سینه ء شهباز می خواهم

دماغی از چراغ تنگدستان تیره تر دارم

میی خونگرم تر از شعله ء آواز می خواهم

چو زلف چنگ چون در دامن مطرب نیاویزم؟

کمند عشرت رم کرده را از ساز می خواهم

ندارد قوت برخاستن از جا سپند من

ز روی گرم آتش شهپر پرواز می خواهم

در آن مجلس که نبود روی گرمی، پای نگذارم

سپندم، از حریر شعله پای انداز می خواهم

ز زلفش سازگاری چشم دارم صائب از خامی

ثمر از شاخسار چنگل شهباز می خواهم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا