🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۶۰۴ : تا ز بی حاصلی خویش خبر یافته ام

(ثبت: 176896)

تا ز بی حاصلی خویش خبر یافته ام

از خزف گوهر و از بید ثمر یافته ام

برو ای کعبه رو از دامن دست بدار

که من از رخنه دل راه دگر یافته ام

آب گشته است درین باغ دلم چون شبنم

تا ز خورشید جهانتاب نظر یافته ام

پینه بسته است زخم چون صدف از سیلی موج

تا درین قلزم خونخوار گهر یافته ام

برسانید به من قافله کنعان را

که از آن یوسف گم گشته خبر یافته ام

چتر گل باد به مرغان چمن ارزانی

کآنچه من می طلبم در ته پر یافته ام

مشکلی نیست که همت نکند آسانش

بارها در دل شب فیض سحر یافته ام

به که در جستن تنگ شکر صرف کنم

پر و بالی که از آن تنگ شکر یافته ام

چون کشم پای به دامان اقامت صائب؟

من که سود دو جهان را ز سفر یافته ام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا