🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۶۱۲ : سوختم بس که به دنبال تمنا رفتم

(ثبت: 176904)

سوختم بس که به دنبال تمنا رفتم

مردم از بس که پی آتش سودا رفتم

منم آن سیل که صد بار شدم زیر و زبر

تا از این وادی خونخوار به دریا رفتم

سرمه گردید نفس در جگر سوخته ام

تا به کنه دل خود همچو سویدا رفتم

می زدم جوش طرب در دل خم چون می ناب

به چه تقصیر به پیمانه و مینا رفتم؟

عرق سعی به مقصود رسانید مرا

بر بساط گهر از آبله پا رفتم

این زمان راه به پای دگران می سپرم

من که صد بادیه را سلسله بر پا رفتم

(جلوه گل نزند راه تماشای مرا

من که از کار ز حسن چمن آرا رفتم)

(درد عشق است خداداد، و گر نه صد بار

من بیچاره به دریوزه دلها رفتم)

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا