🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۷۳۵ : ز بردباری ما خوار و زار شد عالم

(ثبت: 177027)

ز بردباری ما خوار و زار شد عالم

ز کوه طاقت ما سنگسار شد عالم

بس است سلسله جنبان نسیم دریا را

ز بیقراری ما بیقرار شد عالم

ز گوشه دل خود سر برون نیاوردیم

اگر خزان و اگر نوبهار شد عالم

بهشت برگ خزان دیده ای است عارف را

ز سیر چشمی ما شرمسار شد عالم

کدام دست برآمد ز آستین یارب

که یک پیاله می بر خمار شد عالم

کند فضولی مهمان بخیل را بدخو

ز سازگاری ما سازگار شد عالم

توان حریف دغا را به نقش کم دل برد

ز پاکبازی ما خوش قمار شد عالم

کباب سوخته را اشک نیست حیرانم

که چون ز خون دلم لاله زار شد عالم

نداشت مایه ابر بهار عالم خشک

ز تر زبانی ما نوبهار شد عالم

ز ناله های جگرسوز خامه صائب

چو لاله یک جگر داغدار شد عالم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا