🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۸۰۳ : با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم

(ثبت: 177095)

با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم

چشم غبار دیده ام، از توتیا ترم

در آفتابروی قناعت نشسته ام

از سایبان منت بال هما ترم

ای سیل بگذر از سر ویرانیم که من

از نقش پای ریگ روان بی بقا ترم

جرم مرا چو اشک میاور به روی من

کز جبهه تا (به) نقش قدم از حیا ترم

دورم مکن به تهمت بیگانگی که من

از معنی بلند به دل آشنا ترم

حسنش همان به ساغر می جلوه می کند

از اشک تاک اگر چه بسی باصفا ترم

روزی که در پیاله می لاله رنگ نیست

از عندلیب فصل خزان بینوا ترم

هر چند می دهم به غزل داد خسروی

صائب همان ز عرفی شیرین ادا، ترم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا