🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۹۵۸ : ازان زلف یک مو جدایی ندارم

(ثبت: 177250)

ازان زلف یک مو جدایی ندارم

ازین دام فکر رهایی ندارم

من آن معنی دور گردم جهان را

که با هیچ لفظ آشنایی ندارم

درین باغ آن فارغ البال مرغم

که مقصد چو تیر هوایی ندارم

به بال محیط است چون موج سیرم

شکایت زبی دست و پایی ندارم

شدم مومیایی ز بس چرب نرمی

ز سنگ ملامت رهایی ندارم

رخ تازه من چو سروست شاهد

که اندوهی از بینوایی ندارم

ازان راه بیگانگی می سپارم

که من طالع از آشنایی ندارم

به گفتار خوش می کنم وقت مردم

اگر ناخن دلگشایی ندارم

من آن بی نیازم درین بزم صائب

که همت ز دلها گدایی ندارم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا