🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۰۰۵ : نیست معشوقی همین زلف چلیپا داشتن

(ثبت: 177297)

نیست معشوقی همین زلف چلیپا داشتن

دردسر بسیار دارد پاس دلها داشتن

حسن عالمسوز یوسف چون برانداز نقاب

نیست ممکن پاس عصمت از زلیخا داشتن

چون تو از ما شیشه جانان می کنی پهلو تهی

چیست حاصل از دل سنگ چو خارا داشتن؟

تا توان گردآوری کرد آبروی خویش را

بهر گوهر دست نتوان پیش دریا داشتن

جنگ دارد صحبت سوداییان با خلق تنگ

جبهه واکرده ای باید چو صحرا داشتن

از لب بیهوده گویان امن نتوان زیستن

سوزنی با خویش باید همچو عیسی داشتن

تا تو نتوانی به همت داد سامان کار خلق

از مروت نیست دست از کار دنیا داشتن

گر چه دارد جنگ صائب خانه داری با جنون

می توانم خانه زنجیر بر پا داشتن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا