🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۰۹۲ : آه گرمی هست دایم در دل بی تاب من

(ثبت: 177384)

آه گرمی هست دایم در دل بی تاب من

نیست هرگز بی چراغی گوشه محراب من

شورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگر

کوه قاف آید اگر پیش ره سیلاب من

شوربختی بین که ریزد بحر با چندین گهر

خار و خس در کاسه دریوزه گرداب من

می برد بر حال قارون رشک در زیر زمین

در ته گرد کسادی گوهر شاداب من

چند بتوان آبروی گریه پیش صبح ریخت؟

تا به کی صرف زمین شور گردد آب من؟

از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود

زین صدای آب سنگین تر شد آخر خواب من

مرگ نتواند مرا از بی قراری بازداشت

می شود صائب ز کشتن زنده تر سیماب من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا