🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۰۹۳ : شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من

(ثبت: 177385)

شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من

در کف آیینه لنگردار شد سیماب من

صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید

پرده دیگر شد از غفلت برای خواب من

بس که با گرد خجالت طاعتم آمیخته است

خاک می لیسد زبان شمع در محراب من

تا نپیوندم به دریا، نیست آسایش مرا

می کند گرد یتیمی خاک را سیلاب من

پیچ و تاب رشته برمی داشت دست از گوهرم

تشنه ای سیراب می گردید اگر از آب من

همچو پیکان در تن از بی طاقتی در گردش است

از کجا تا سر برون آرد دل بی تاب من

گر چه از سرگشتگان این محیطم عمرهاست

نیست غیر از مشت خاری حاصل گرداب من

دارد از زورآوری خم در خم صید نهنگ

سر فرو نارد به صید ماهیان قلاب من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا