🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲۱۷ : ز روی آتشین شمع اگر شد انجمن روشن

(ثبت: 177509)

ز روی آتشین شمع اگر شد انجمن روشن

شبستان جهان گردید ازان سیمین بدن روشن

شهید عشق مستغنی ز شمع دیگران باشد

که سازد خاک خود را لاله خونین کفن روشن

به خاکش تا به دامان قیامت نور می بارد

چراغ هر که گردید از دم گرم سخن روشن

زر گل تا قیامت می کند رقص سپند آنجا

گلستانی که شد از شعله آواز من روشن

به سیلی می کند اخوان جهان تاریک در چشمش

چراغ روی هر کس شد چو یوسف از وطن روشن

به خون می غلطد از رشک عقیق آتشین او

سهیلی کز فروغش شد جگرگاه یمن روشن

فغان کز خط چراغ زیر دامن شد لب لعلی

که چون فانوس بود از پرتوش چاه ذقن روشن

ز کار هر کسی ظاهر شود خون خوردنش صائب

ز جوی شیر باشد سرگذشت کوهکن روشن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا