🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲۵۱ : شنیدم دختر رز را ز محفل کرده ای بیرون

(ثبت: 177543)

شنیدم دختر رز را ز محفل کرده ای بیرون

به جان خود بگو جانا که از دل کرده ای بیرون؟

اگر در پرده فانوس، اگر در غنچه می بینم

تو از شوخی سری از جیب محمل کرده ای بیرون

همیشه مردم چشم من از خون جگر پوشد

لباسی را که پنداری ز بسمل کرده ای بیرون

دم عیسی به استقبال روحت جان فشان آید

گر از خود جامه آلوده گل کرده ای بیرون

نرفتی نعره واری راه و خرسندی چنان صائب

که پنداری سر از انجام منزل کرده ای بیرون

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا