🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲۵۶ : ای لب لعل تو مهر لب شیرین سخنان

(ثبت: 177548)

ای لب لعل تو مهر لب شیرین سخنان

گوی چوگان خم زلف تو سیمین ذقنان

شمع فانوس خیالند ز بی آرامی

همه شب ز آتش سودای تو گل پیرهنان

هر کجا هست بتی، سنگ فلاخن سازند

گر ببینند گل روی ترا برهمنان

روی خندان تو تا انجمن آرا گردید

خنده شد گوشه نشین در لب شیرین دهنان

دست و تیغ تو مریزاد، که از پرتو او

شد چراغان جگر خاک ز خونین کفنان

تا قیامت نتوانست گرفتن خود را

هر که لغزید ز نظاره سیمین بدنان

شانه را دست شد از بی ادبی خشک اینجا

منه انگشت به گفتار پریشان سخنان

در همه روی زمین می شود انگشت نما

هر که چون می به تمامی شود از خودشکنان

غوطه در زهر چو طوطی خورد از دیده شور

هر که صائب شود از جمله شیرین سخنان

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا