🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲۹۳ : جام می غم ز دل تنگ نیارد بیرون

(ثبت: 177585)

جام می غم ز دل تنگ نیارد بیرون

صیقل این آینه از زنگ نیارد بیرون

پیش ما سوختگان خام بود سوخته ای

که شرار از جنگ سنگ نیارد بیرون

ناقصان عاشق رنگینی لفظند که طفل

از گلستان گل بی رنگ نیارد بیرون

نشود در نظرش زشتی دنیا روشن

تا کسی آینه از زنگ نیارد بیرون

چه کند زخم زبان با دل سختی که تراست؟

نیشتر خون ز رگ سنگ نیارد بیرون

شب امید مرا صبح نگردد طالع

تا عذارش خط شبرنگ نیارد بیرون

لذت درد حرام است بر آن بی توفیق

که ز گلزار دل تنگ نیارد بیرون

نشود عالم افسرده گلستان صائب

تا سر از خم می گلرنگ نیارد بیرون

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا