🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳۲۲ : مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن

(ثبت: 177614)

مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن

چه دل گشایدم از گرد باغ گردیدن؟

نظر ز روی تو خورشید برنمی دارد

اگر چه خوب تر از خود نمی توان دیدن

دو شیوه است گل و نرگس ریاض بهشت

شنیدن و نشنیدن، ندیدن و دیدن

بپوش چشم ز اوضاع روزگار که نیست

لباس عافیتی به ز چشم پوشیدن

ریاض حسن ترا دورباش حاجت نیست

که دست می رود ازکار، وقت گل چیدن

مخند هرزه که از عمر صبح روشن شد

که تیغ رشته عمرست هرزه خندیدن

توان ز غره آغاز کارها صائب

به روشنایی دل، سلخ عاقبت دیدن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا