🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳۳۳ : به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن

(ثبت: 177625)

به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن

ازین خرابه چو سیلاب رو به دریا کن

مباش کم ز نسیم سحر درین گلزار

تو هم به خوش نفسی غنچه دلی وا کن

نگشته تنگ زمان سفر، ز دانه اشک

برای راه فنا توشه ای مهیا کن

درین دو هفته که ابر بهار در گذرست

تو نیز دامن امید چون صدف وا کن

مشو چو خوشه به یک سر درین چمن قانع

بکوش و چشم و دل خویش هر دو بینا کن

حریف بحر نگردد شناوری، زنهار

نشسته دست ز جان، دست عجز بالا کن

فکنده است ترا دربدر دهان سؤال

ببند یک در و صد در به روی خود وا کن

ز سنگ خاره دم تیغ زود برگردد

به هر که با تو کند دشمنی مدارا کن

همیشه دور به کام کسی نمی گردد

به خنده حاصل خود صرف همچو مینا کن

نمی توان به پر عقل شد فلک پرواز

ز عشق، صائب بال و پری مهیا کن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا