🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳۵۵ : لب ترا خط سبز آمد از کمین بیرون

(ثبت: 177647)

لب ترا خط سبز آمد از کمین بیرون

چه زهر بود که آمد ازین نگین بیرون

به مهر خال شود تنگ جا درین محضر

اگر ز روی تو آید خط این چنین بیرون

هوای کوی خرابات آنقدر شوخ است

که تخم سوخته می آید از زمین بیرون

به استخون نرسد تا ز فقر تیغ ترا

مکن چو نال قلم دست از آستین بیرون

ز عشق او دل تنگی شده است قسمت من

که از بهشت مرا می برد غمین بیرون

ز کار بسته من عاجزست تردستی

که از جبین سپر برده است چین بیرون

نشسته نقش کجی آنچنان درین ایام

که نام، راست نمی آید از نگین بیرون

اگر چه ناله من چرخ را ز جا برداشت

نیامد از لب کس صائب آفرین بیرون

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا