🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳۹۶ : موقوف انقطاع بود اتصال من

(ثبت: 177688)

موقوف انقطاع بود اتصال من

از خود گسستن است کمند غزال من

چون ساز، گوشمال مرا ساز می کند

در ترک گوشمال بود گوشمال من

آبی که نیست در جگرم می کند سبیل

ریحان همیشه تازه بود در سفال من

در روز حشر شسته بود پاک، نامه ها

گر نم برون دهد عرق انفعال من

سرشته خیال من از خواب نگسلد

رحم است بر کسی که شود هم خیال من

بر گوهرم غبار یتیمی فزون شود

چندان که چرخ بیش دهد خاکمال من

از من فراغبال درین بوستان مجو

کز نقش، سبزه ته سنگ است بال من

با صد هزار عقده چو سروم گشاده روی

کلفت می رسد به کسی از ملال من

صائب چو مار سرزده پیچم به خویشتن

موری اگر به سهو شود پایمال من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا