🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
علی معصومی در دوباره بر می گردم
درودهای بیکران عالم محضر خداست هستی جای گنجایش او را ندارد که او محاط بر هستی است
اسماعیل علیخانی در پول میکاپ و کت و دامن و شلوار نداشت
درو بر شما🌺
متشکرم زنده باشید🌺
درود بر شما با آرزوی توفیق الهی 🌹🌹
مهدی سیدحسینی در با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست؟!
درود استاد خراسانی بزرگوار زیبا و خاطره غم انگیزی بود روحشون قرین رحمت الهی سلامت
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26584
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146436
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
از دستبرد ناله آتش زبان من
چون جوی شیر، آب شده است استخوان من
تا دست می زنی به هم، از دست رفته ام
بر بادپای گرد سوارست جان من
گلچین به جای گل کف افسوس می برد
از باغ و بوستان همیشه خزان من
انگشت اگر شود خس و خاشاک این چمن
نتوان سخن چو غنچه کشید از زبان من
ذرات روزگار بود خوشه چین مرا
گرم است ازان چو مهر جهانتاب نان من
از بانگ صور، لذت افسانه می برد
درمانده است حشر به خواب گران من
تیر از تنم چو موی برون آید از خمیر
از سنگ بس که نرم شده است استخوان من
یارب چه کرده ام، که دو منزل یکی کند
گرد کسادی از عقب کاروان من
چون غنچه صدهزار خم و پیچ خورده است
در تنگنای مهر خموشی زبان من
از خارخار سینه مرا آشیان بس است
گو برق حادثات بسوز آشیان من
از موج گریه دامی در خاک کرده است
در هر گل زمین مژه خون فشان من
تا لعل آتشین ترا بوسه داده ام
چون لاله سوخته است ز دل تا زبان من
پاک است همچو خانه آیینه، خانه ام
راز نهان بود گل باغ عیان من
صائب هزار حیف که در روزگار نیست
یک اهل دل که فهم نماید زبان من
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم