🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۶۳۵ : از ناله نسیمیش به بستان نرسیده

(ثبت: 177927)

از ناله نسیمیش به بستان نرسیده

از گریه غباریش به دامان نرسیده

عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را

شهباز به آن کبک خرامان نرسیده

این جلوه فروشی، گل آن است که هرگز

سرپنجه خاریش به دامان نرسیده

رنگش نرسانده است پر و بال پریدن

گلچین خزانش به گلستان نرسیده

از فیض نگهبانی شرم است که هرگز

آسیب به آن سیب زنخدان نرسیده

دندان شکن خواهش ارباب هوس باش

تا میوه باغ تو به دندان نرسیده

ای آه زلیخا سر راهی به صبا گیر

چندان که به نزدیکی کنعان نرسیده

زنهار به جیب کفن من بگذارید

طومار شکایت که به پایان نرسیده

در غنچگیش گوشه دستار رباید

هرگز گل این باغ به دامان نرسیده

صائب دو سه روزی بخور از طرف عذارش

تا از طرف شرم نگهبان نرسیده

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا